مقاله ارزیابی تطبیقی چارچوبهای مدیریت تداوم کسبوکار (مورد مطالعه: پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک))
هدف: تداوم کسبوکار به معنای توانایی سازمان برای ادامه ارائه محصولات و خدمات حیاتی حتی در شرایط اختلال یا بحران است. این امر اهمیت ویژهای در سازمانهایی دارد که وابسته به فناوری اطلاعات هستند و در هنگام مواجهه با بحران باید به سرعت به شرایط عادی بازگردند. پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) بهعنوان سازمانی که بیشتر خدمات خود را در بستر فناوری اطلاعات ارائه میدهد، نیازمند طراحی و پیادهسازی چارچوب مدیریت تداوم کسبوکار (BCM) است تا در مواجهه با وقفهها و بحرانها از انعطافپذیری و کارآمدی لازم برخوردار باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی و مقایسه چارچوبهای معتبر مدیریت تداوم کسبوکار، به دنبال انتخاب بهترین چارچوب برای ایرانداک است.
روش: این پژوهش در سه گلم اصلی انجام شده است. در گام نخست، پیشینه پژوهش و چارچوبهای معتبر مدیریت تداوم کسبوکار مورد بررسی قرار گرفت تا شاخصها و معیارهای مهم شناسایی شود. در گام دوم، چارچوب ارزیابی تطبیقی با تمرکز بر 36 معیار پایه و تطبیقی طراحی شد. در گام سوم، سه چارچوب اصلی مدیریت تداوم کسبوکار یعنی ایزو 22301: 2019، کوبیت 2019: مدیریت تداوم و ITIL-ITSCM با استفاده از روشهای آنتروپی شانون (برای محاسبه وزن معیارها) و تاپسیس گروهی (برای رتبهبندی چارچوبها) ارزیابی و مقایسه شدند. این سه چارچوب بر اساس معیارهای مرتبط با نیازهای خاص ایرانداک مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود کدام یک از آنها بهترین تطابق را با وضعیت این سازمان دارد.
نتایج گام سوم نشان داد که از میان سه چارچوب مورد بررسی، استاندارد ایزو 22301:2019 به عنوان منطبقترین چارچوب با نیازهای خاص ایرانداک شناسایی شد. این چارچوب بهویژه در مدیریت وقفهها و بازگرداندن خدمات به حالت عادی بهطور سریع و کارآمد موثر است.
–حمیدرضا خدمتگزار، اسماعیل شایسته و همکاران
یافتهها: مبتنی بر دو گام نخست، چارچوب ارزیابی تطبیقی شامل چارچوب ارزیابی تطبیقی شامل 36 معیار پایه و تطبیقی (شامل تعیین نیازهای تداوم، راهبرد تداوم کسبوکار، تدوین سیاستهای تداوم، تعیین اهداف و اولویتها، تعیین مرزها و مسئولیتها، تعهد مدیران، مشارکت فرهنگی مدیریت تداوم، تحلیل ریسک، تحلیل اثر کسبوکار، ارزیابی احتمال وقوع بحران، طرح بازیابی فاجعه/ بحران، توسعه طرحهای اضطراری، راهاندازی فرآیندهای تداوم، تدوین دستورالعملهای عملیاتی، تست طرح تداوم کسبوکار، تجربهی پیشین در مواجهه با حوادث، اطلاعات مورد نیاز برای طرح تداوم، استفاده از فناوری در تداوم، مدیریت امور مالی، تعامل با ارگانهای مرتبط، مدیریت تأمینکنندگان، مدیریت منابع انسانی، تبلیغ، آگاهیرسانی و آموزش، تخصیص منابع، تدوین گزارشهای دورهای، بازبینی تداوم کسبوکار، مدیریت حقوقی، انطباق اندازه سازمان هدف، انطباق سطح کاربری، انطباق سطح مهارت مورد نیاز، سطح پشتیبانی از زبان فارسی و زبانهای رایج، میزان سازگاری با استانداردها و مستندات پایه، پوشش تعاریف و اصطلاحات، سرعت، سهولت استفاده، و فرآیند روشن و شفاف مراحل) بدست آمد. نتایج گام سوم نیز نشان داد که از میان سه چارچوب مورد بررسی، استاندارد ایزو 22301: 2019 به عنوان منطبقترین چارچوب با نیازهای خاص ایرانداک شناسایی شد. این چارچوب بهویژه در مدیریت وقفهها و بازگرداندن خدمات به حالت عادی بهطور سریع و کارآمد موثر است. همچنین، ایزو 22301 با استانداردهای بینالمللی و مستندات جامع تطابق داشته و پوشش مناسبی برای نیازهای زبانی و فرهنگی سازمان ارائه میدهد.
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که انتخاب چارچوب مناسب مدیریت تداوم کسبوکار، برای اطمینان از حفظ عملیات حیاتی و حفاظت از منافع سازمانی در زمان بحرانها امری حیاتی است. همچنین مدیران باید اهمیت مدیریت تداوم کسبوکار را در حصول اطمینان از تداوم عملیات حیاتی و حفاظت از منافع سازمانی در طول بحرانها تشخیص دهند. نتایج بیانگر آنست که انتخاب یک چارچوب مدیریت تداوم کسبوکار مناسب، مانند ایزو 22301: 2019، باید بر اساس ارزیابی کامل الزامات، اندازه و قابلیتهای خاص سازمان باشد. انتخاب استاندارد ایزو 22301: 2019 به عنوان چارچوب پیشنهادی برای ایرانداک، به دلیل انطباق بالای آن با نیازهای این سازمان، میتواند به بهبود توانایی ایرانداک در مدیریت وقفهها و بحرانها کمک کند. همچنین، اهمیت داشتن یک چارچوب مدیریت تداوم کسبوکار در کاهش هزینهها، حفظ اعتبار سازمان و افزایش سرعت بازیابی پس از بحران بهوضوح در نتایج این پژوهش نمایان است. نتایج پژوهش کاربردی بودن روش ارزیابی تطبیقی و رویکرد تصمیمگیری چندمعیاره برای رتبهبندی چارچوبها را تأیید میکند. در انتها نیز با توجه به محدودیتهای پژوهش، پیشنهادهایی در خصوص 1- انجام مطالعات مشابه در سایر سازمانها یا صنایع برای تایید یافتهها و ارزیابی کاربرد رویکرد پیشنهادی در زمینههای مختلف؛ 2- بررسی ادغام مدیریت تداوم کسبوکار با سایر سیستمهای مدیریتی؛ 3- بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی، رهبری و مشارکت کارکنان بر اجرای موفقیتآمیز و پذیرش چارچوبهای تداوم کسبوکار؛ و 4- پژوهش به منظور طراحی چارچوبهای ارزیابی جامعتر و کمی برای چارچوبهای مدیریت تداوم کسبوکار با در نظر گرفتن معیارهای مکمل دیگر ارائه شده است.
متن مقاله را می توانید از طریق https://stim.qom.ac.ir/article_3076.html ملاحظه نمایید.